کد مطلب:315856 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

روایت شیخ مفید
بسم الله الرحمن الرحیم



از خزان كین چو از سرو سهی

گلشن آل پیمبر شد تهی



نوجوانان هر یكی با روی ماه

تشنه لب خفتند در خاك سیاه



[ صفحه 157]



یافتند از ضربت تیغ و سنین

لذت قربانی كوی حسین



پاره پاره اكبر یوسف جمال

قاسم از سم ستوران پایمال



چون ز اخوان وفادار حسین

ماند عباس علمدار حسین



هر دو در راه وفا پابست هم

هر دو را در گردن هم دست غم



چون در روز عاشورا اصحاب حضرت كشته شدند و انصار شهید گشتند، اقربا و اهل بیت، بزرگ و كوچك به خاك افتادند، شهزادگان و آزادگان به خون غلطیدند، سهی قدان از پای درآمدند، سبزخطان پایمال شدند و از برای امام حسین علیه السلام به غیر از اشجع الناس حضرت اباالفضل العباس علیه السلام كسی باقی نماند، لشكر بی آزرم كوفه و شام، امام حسین علیه السلام را غریب دیدند پای جرأت پیش نهادند و زبان بی شرمی به دشنام و ناسزا باز نمودند و رو به خیام حرم آوردند.

شیخ مفید رحمه الله می فرماید:

«و حملت الجماعة علی الحسین فغلبوه علی عسكره و اشتد به العطش».

لشكر به امام حسین علیه السلام كه یارانش به شهادت رسیده بودند حمله آوردند. حضرت خیرگی سپاه را دید به جهت دفاع از حرم مانند شیر خشمگین كه به حمایت از بچه های خود و نجات آنها از دست گرگان به پا می خیزد، ذوالفقار آتشبار بركشیده و مانند رعد خروشید.

به تعبیر ریاض الاحزان: «فحمل علیهم الامام بالبارق الحسام حملة الضرغام من آجام الخیام». حضرت مانند شیر بیشه از خیمه با شمشیر آتشبار بر آنان حمله نمود! عباس بن علی علیهماالسلام به اتفاق برادر به آن فرقه ی كافر حمله ور شدند.



از جلو سردار و از دنبال شاه

آری آید از پی سیاره ماه



كوفی و شامی هجوم آور شدند

حمله ور بر سبط پیغمبر شدند



آن دو فرزند اسدالله الغالب به یك حمله ی حیدری آن گروه خرگوشان و روبهان را از مقابل خیام حرم دور كردند.



[ صفحه 158]



در ارشاد آمده: «و اشتد به العطش» در اثنای جنگ تشنگی بر سیدالشهداء علیه السلام غلبه كرد، این وقتی بود كه به میان لشكر آمده بود، عزم خود را جزم كرده بود كه به فرات برسد و جگر سوخته ی خود و برادر را از تشنگی برهاند پس آن دو برادر به یاری یكدیگر روی به شریعه نهادند.



هر یكی لب تشنه مانند نهنگ

غوطه ور گشتند در دریای جنگ



آن برادر همچو شیر كردگار

این برادر قابض ارواح وار



هر دو مثل شیر شمیده، چشم از دنیا پوشیده لشكر را مانند گله ی بز جلو انداخته می زدند و می كشتند و می انداختند، و یا مانند «جراد منتشر» متفرق می ساختند.



به هر طرف چو دو شیر درنده رو كردند

ز روز حشر به یاد مخالف آوردند



امام علیه السلام شمشیر می زد و می فرمود: «أنا بن رسول الله».

عباس بن امیر علیهماالسلام شمشیر می زد و می فرمود: «منم پسر شیر خدا».



به رزم خصم پدروار آن چنان كوشید

كه پرده بر رخ احزاب نهروان بكشید



تا آنكه بر سر آب راه فرات رسیدند - كه عرب آب بند را مسناة گویند -، در الارشاد آمده است: «ثم ركب المسناة یرید الفرات و بین یدیه أخوه العباس» یعنی حضرت راه شریعه را پیش گرفت و برادرش عباس جلودار او بود حضرت خواست وارد شریعه گردد لشكر بنای معارضه گذاشتند و نگذاشتند وارد شریعه گردد «فاعترضه خیل ابن سعد».

تمام لشكر پیش آمدند، در میان آن گروه نامردی از بنی دارم فریاد می كرد: «ویلكم حولوا بینه و بین الفرات و لا تمكنوه من الماء».

میان وی و آب فرات حایل شوید و نگذارید به آب دسترسی پیدا كند امام حسین علیه السلام عرض كرد: «اللهم اظمأه» بار خدایا او را تشنه بمیران. آن ملعون در غضب شد و تیری انداخت كه در حنك حضرت جای گرفت. «و رماه بسهم فأثبته فی حنكه».

ای وای چگونه این عبارت شیخ مفید را ترجمه نمایم! گلویی كه پیغمبر و علی و فاطمه علیهم السلام مكرر آن را می بوسیدند، تیر آن ملعون آمد بر حنك زیر گلوی حضرت



[ صفحه 159]



نشست، سخت و محكم جای گیر شد، وای بر من چه حالتی به حضرت داد؟ غریبانه دست آورد و تیر را بیرون كشید.

«فانتزع الحسین علیه السلام السهم و بسط یده تحت حنكه فاملات راحتاه من الدم فرمی به ثم قال: اللهم انی اشكو الیك ما یفعل بابن بنت نبیك ثم رجع الی مكانه.

حضرت آن تیر را بیرون كشید و دست مبارك را زیر حنك می گرفت وقتی كه از خون پر می شد آن را می ریخت سپس عرض كرد: بارخدایا آنچه را نسبت به پسر دختر پیامبرت انجام می دهند به تو شكایت می كنم سپس به جایگاه خود بازگشت.

«و قد اشتد به العطش و احاط القوم بالعباس فاقتطعوه عنه فجعل یقاتلهم وحده حتی قتل رحمة الله علیه».

در حالی كه تشنگی بر وی غلبه كرده، لشكر اطراف حضرت عباس را محاصره كرده بودند، عباس بن علی علیهماالسلام برادر غریب خود را به آن حالت دید كه با گلوی تیر خورده، آب نیاشامیده به مكان خود برگشت، دلش به حال برادر سوخت، از جان سیر شد، به تلافی خون برادر از روی غضب بر آن قوم تاخت و سرها را مثل گوی و خون ها را مانند جوی روان ساخت عباس نامدار به تنهایی مشغول كارزار گردید.



فتاد حضرت عباس در میان سپاه

بسان شیر كه افتد به گله ی روباه



ز بیم سطوت او رفت زان سپاه شریر

خروش الحذر و الحذر به چرخ اثیر



هر قدر لشكر پیش می آمدند، كشته می شدند تا اینكه تمام سپاه بر فرزند رشید امیرالمؤمنین علیه السلام حمله آوردند، علمدار حسین علیه السلام را در میان گرفتند! امام بی یار با چشم خونبار به علم برادر نظر می كرد، تا علم سرپا بود حضرت را دل به جا بود.



بلی به قاعده ی اهل رزم ناچار است

كه چشم دشمن خونخوار بر علمدار است



علم چو گشت نگون آن سپاه می شكند

سپاه چون شكند پشت شاه می شكند



بالجمله: تا قمر بنی هاشم علیه السلام قوت و قدرت داشت، شجاعت و رشادت خود را به خرج داد اما امان كه دو نامرد با هم یار شدند و در كمین دو دست علمدار از قفا



[ صفحه 160]



درآمدند: یكی زید بن ورقاء حنفی و دیگری حكیم بن طفیل سنبسی یكی از راست و دیگری از چپ، آن دو دستی كه امیرالمؤمنین علیه السلام در روز ولادتش بوسید و بر چشم خود مالید! از بدن انداختند، امید امام علیه السلام برید و كمر او شكست، آن قدر زخم بر بدن عباس علیه السلام زدند كه از ضعف افتاد و دیگر نای حركت نداشت. [1] .


[1] ارشاد، شيخ مفيد، ص 240، چاپ منشورات مكتبه ي بصيرتي قم؛ رياض القدس، ج 2، ص 78 و 79؛ مصابيح الهدي، ص 220 و 221.